در دهههای قبل موسیقی زیرزمینی به اشکال مختلف بروز کرد. این نوع موسیقی که در قالب پاپ، رپ یا مدلهای دیگری از هنر غیررسمی وارد ادبیات مردمی شد با کنترل رسمی و باز شدن فضای فعالیت آنها سرو شکل جدیدتر و مترادف با خاستگاه فرهنگی پیدا کرد. زمانی موسیقی پاپ به عنوان موسیقی لسآنجلسی و ممنوع وجود داشت، اما بعد از رسمی شدن این موسیقی و حضورش در جشنوارهها، شکل و محتوای منعطف با چارچوبهای موجود گرفت و آگاهی عمومی به آن افزوده شد.البته این موضوع به عنوان یک مثال در روند تغییرات فرهنگی و نمود آن در به رسمیت شناختن برخی تحولات نشاندهنده سیر تغییری است که به واسطه ابزار رسانهای ایجاد شده است. ابزار رسانه هم در حال تغییر مداوم است. زمانی کاستها و سی دی ها محصولات فرهنگی را به شکل رسمی یا غیررسمی گسترش دادند و زمانی هم این ابزار در فضای مجازی و سایتهای مختلف مورد ترویج قرار گرفته است. ابزار رسانهای چقدر در باز شدن فضای غیررسمی پدیدههای اجتماعی و فرهنگی تاثیرگذار است؟ ابزار رسانهای در سیر تکامل با تحولات زیادی رو به رو شدهاند. ابزار فیزیکی ترویج فرهنگ در گذشته به این دلیل که از کانالهای نظارتی رد میشد قابلیتهای بیشتری را برای رصد ایجاد میکرد. فروش سی دیهای غیرقانونی اما در کنار آنها به زیرزمینی شدن تحولات دامن میزد. اما امروزه با تغییرات گسترده در حوزه فضای مجازی که وابستگی کاملی با اینترنت دارد اشکال مختلفی از پدیدهها به طور مستمر در حال شکلگیری است. پلتفرمهای مختلف در حد و اندازههای گوناگون با مخاطبان بیشمار و دvهم وجود دارند که با تولید محتوا در ثانیه ، ذائقههای فرهنگی را متفاوت میکنند. این پدیدهها در ایران زیر فیلترینگ و محدودیت به شکل دیگری در جریان هستند. بخش مهمی از اتفاقات به رغم فیلترینگ وسیع در اینستاگرام و فعالیتهای امنیتی و پلیسی در این پلتفرم در حال رخ دادن است که از جنبههای فرهنگی پا را فراتر گذاشته و هم راستا با جهانی شدن برخی مقولات اجتماعی در حال گسترش است. موضوع سبک زندگی که در دو دهه گذشته به اصرار و تاکید سران و مقامهای جمهوری اسلامی مورد مطالعه و تبیین قرار گرفته نیز یکی از موارد مهم و در حال تغییر است. در دو قطبیهای ایجاد شده در فضای سیاست و فرهنگ رسمی فیلترینگ نه تنها موجب محدودیت نشده بلکه در مواردی بخشی از جامعه را به سمت و سوی گرایشهای غیرمعمول فرهنگی کشانده است. ترویج ضد ارزشها در قالب طنز و شوخی آنچنان بازخوردهای داشته که در صورتهای مختلف ترغیب کننده و پر کننده اوقات فراغت شده و جامعه ایرانی را در مسیر عادیسازی برخی ناهنجارها قرار داده است. کامنتخوانی در اینستاگرام که اغلب با سوژههای به ظاهر طنزآلود مورد توجه قرار گرفته یا هشتگهای توئیتری درباره موضوعات اجتماعی و فرهنگی مردسالارانه یا زن سالارانه مانند هشتگ پرنسس از جمله مواردی هستند که زیر پوست محدودیتها در حال رشد هستند. سازوکارهای نظارتی در این موارد اغلب کارآمد نیست. گرچه در موضوعاتی مانند حجاب و پوشش توجه به صفحات اینستاگرامی و یا اظهارات توئیتری وجود دارد، اما تنوع و تعدد موضوعات و جمعیت قابل توجه مخاطبان و تولیدکنندگان محتوا آنقدر زیاد است که پرداختن به آنها امکانپذیر نیست. در همین راستا فیلترینگ را نمیتوان موفق دانست چرا که سطح دسترسی مردم به پلتفرمها گسترده و وسیعتر از پیشبینیهاست. بیراه نیست اگر بگوییم فیلترینگ موجب شده فرهنگ و هنر در کنار ارزشهای اجتماعی رسمی و سنتی زیر سایه تولیدمحتوای غربی و جهانی قرار گرفته است. این معجون سیاسی و فرهنگی در جامعه ایران با زیرزمینی کردن آسیبها و پدیدهها و نادیده گرفتن گرایش برخی جوانان و نوجوانان در این مسیر، ضد ارزشهای به ظاهر زیرزمینی را در معرض دید و خاستگاههای اجتماعی قرار داده است. بدون تردید محدودیت پاسخگو نیست. باید زمینههای گفت وگو و جریان بخشی به فرهنگ و سبک زندگی معمول در فضای مجازی ایجاد شود.
مرتضی برکاته- روزنامهنگار