۱۴۰۴-۰۲-۰۴ ۱۲:۱۰

تحلیلی از رفتار تیم ترامپ در آستانه دور دوم مذاکرات: جنگ روانی روی موج رسانه

مذاکرات غیرمستقیم ایران و ایالات متحده با میانجی‌گری عمان وارد مرحله‌ای جدید شده است؛ مرحله‌ای که نه تنها بازتاب‌دهنده تقابل اهداف، بلکه نمایش‌گر سطحی از بازیگری رسانه‌ای، چندلایگی فشارهای داخلی آمریکا، و بی‌ثباتی در لحن دیپلماتیک کاخ سفید است. قلب مسئله در این مرحله، تغییر لحظه‌ای مواضع چهره کلیدی تیم ترامپ، استیو ویتکاف، بود؛ تغییری که نه تنها تعجب تحلیلگران، بلکه بی‌اعتمادی بیشتررا به همراه داشت.

به گزارش برنا، ویتکاف در شامگاه دوشنبه و در مصاحبه با فاکس‌نیوز، گفت: «محور اصلی گفت‌وگو با ایران، دو موضوع کلیدی دارد: غنی‌سازی و نظامی‌سازی. ایران نیازی به غنی‌سازی فراتر از ۳.۶۷ درصد ندارد، اما در مواردی تا ۶۰ درصد پیش رفته که قابل پذیرش نیست.» او تأکید کرد که راستی‌آزمایی دقیق درخصوص سطح غنی‌سازی و ابعاد احتمالی نظامی برنامه هسته‌ای ضروری است. اما تنها چند ساعت بعد، تحت فشار نئوکان‌ها و لابی‌های اسرائیلی، مواضع خود را به‌طور کلی پس گرفت و اعلام کرد: «هرگونه توافق نهایی باید به ابتکار رئیس‌جمهور ترامپ باشد. ایران باید برنامه غنی‌سازی و تسلیحاتی خود را به‌طور کامل متوقف و حذف کند.»
تضادهای درونی و ساختار تصمیم در ایالات متحده
در نگاه اول، این تغییر موضع ناگهانی، بیش از آنکه نتیجه یک اشتباه دیپلماتیک باشد، بازتاب‌دهنده تضادهای درونی ساختار تصمیم در واشنگتن و فشار بازیگران ثالث است. شواهد موجود نشان می‌دهد که مواضع ویتکاف تحت تأثیر مستقیم تندروهای داخلی و احتمالا در فرسایش با افت و خیز رویکردهای لحظه‌ای ترامپ تنظیم می‌شود؛ همان‌گونه که قبلاً نیز واکنش توئیتری او به اظهارات عراقچی ، به‌سرعت حذف شد.از منظری واقع‌گرایانه، می‌توان این چرخش‌ها را بازتاب تعارض درون دولت ترامپ دانست؛ جایی که چهره‌هایی چون جی‌دی ونس و خود ویتکاف به دنبال مصالحه و امتیازدهی هستند، اما چهره‌هایی چون مارکو روبیو و مایکل والتز خواهان فشار حداکثری‌اند. در همین چارچوب، برگزاری جلسه‌ای در «اتاق وضعیت» با حضور مقامات ارشد امنیتی و سیاست خارجی به ریاست ترامپ، گویای اهمیت و تنش‌زایی موضوع برای دولت آمریکاست.اما آنچه رفتار دولت ترامپ را از یک سیاست دوپاره به یک بازی پیچیده‌تر تبدیل می‌کند، عنصر سوم یعنی تاکتیک رسانه‌ای رئیس‌جمهورایالات متحده است. ترامپ از طریق ارسال پیام‌های متناقض – از یک‌سو استقبال از مذاکره، از سوی دیگر تهدید به اقدام نظامی – در پی اجرای نوعی بازی روانی بر بستر مذاکرات است. این تاکتیک سه هدف دارد: نخست، برهم‌زدن تمرکز تیم ایرانی؛ دوم، وارد ساختن فشار روانی به بازارهای اقتصادی داخل ایران؛ و سوم، گم کردن رد خواسته‌های اصلی آمریکا از طریق بازی با افکار عمومی.در این چارچوب، اظهارات ویتکاف نه به‌عنوان مواضع پایدار، بلکه به‌مثابه طعمه‌هایی برای مخاطبان مختلف داخلی و خارجی قابل تفسیر است. همان‌گونه که گرگ کارلستروم، خبرنگار اکونومیست، اشاره کرد: «شاید هیچ‌کدام از اظهارات علنی ویتکاف اهمیتی ندارد. او فقط برای جامعه هدف‌ متنوع، طعمه پرتاب می‌کند.»
واکنش تهران به جنگ رسانه‌ای
این بی‌ثباتی موضع، از نظر تهران نیز بی‌پاسخ نمانده است. آخرین واکنش به دور اول مذاکرات، در تهران پرهیز از خوش‌بینی یا بدبینی مفرط عنوان شده که بیانگر احتیاط با رعایت خطوط قرمز تعیین شده است. این موضع، ضمن آن‌که بر شکاف عمیق در اعتماد ایران به دولت ترامپ دلالت دارد، نشان می‌دهد که تهران نسبت به بازی احتمالی ترامپ در عرصه رسانه‌ای و سیاسی آگاه است یا حداقل چشم به واقعیت‌هایی می‌دوزد که در میز مذاکره به شکل مکتوب با حضور میانجی رد و بدل خواهد شد. همچنین این سیاست که بر مبنای راستی‌آزمایی طرف مقابل در میز مذاکره بنا گذاشته شده، ابهام‌انگیزی ایالات متحده را در سطح رسانه‌ای، شیوه مرسوم ترامپ می‌داند. بنابراین کار را به میز مذاکره سپرده تا بتواند نیت نهایی و رفتارشناسی سیاسی خود را در پازل تصمیم‌های بعدی تکمیل کند.
آونگ تصمیم‌های ناگهانی ترامپ
در مجموع، آنچه در این مرحله از مذاکرات برجسته است، نه فقط محتوای گفت‌وگوها، بلکه «نحوه بازی با فرم» و «اعوجاج در محتوا» از سوی دولت آمریکاست. ترامپ در عرصه دیپلماسی، همان‌گونه عمل می‌کند که در عرصه تجارت؛ با چانه‌زنی حداکثری، فشار روانی، و تغییر قواعد بازی در میانه مسیر. از این منظر، مذاکرات ایران و آمریکا در مسقط، نه صرفاً یک روند دیپلماتیک، بلکه بخشی از پروژه نمایش سیاسی در سطح رسانه‌ای ترامپ به شمار می‌رود؛ پروژه‌ای که برای فهم آن، باید همزمان به بداهه بودن و منطق‌های پنهان قدرت توجه کرد. این گزاره که نیروهای جانبی در تصمیم‌های ترامپ نقش بازی می‌کنند منتفی نیست، اما او نشان داده در آونگ تصمیم‌های ناگهانی و بازگشت از آنها روی بستر رسانه‌ای، مهارت ویژه‌ای دارد.
واکنش‌های ایران به رفتار ایالات متحده
بدون تردید ایران در برابر تکنیک « نرمش در میز مذاکره و ابهام در فضای رسانه» که از سوی ایالات متحده در دستور کار قرار دارد، باید چند نکته مهم را در دستور کار داشته باشد. ثبات در مواضع و خطوط قرمز مشخص، بدون واکنش هیجانی به تغییرات ناگهانی طرف مقابل، می‌تواند از افتادن در دام بازی‌های روانی جلوگیری کند. این استراتژی به ایران امکان می‌دهد تا در برابر فشارهای خارجی مقاومت کرده و از منافع ملی خود دفاع کند. مدیریت افکار عمومی نیز نقش حیاتی در این زمینه ایفا می‌کند. اطلاع‌رسانی شفاف به مردم درباره روند مذاکرات و اهداف آن، می‌تواند تأثیرات روانی و اقتصادی ناشی از فشارهای خارجی را کاهش دهد. این اقدام به تقویت انسجام داخلی و افزایش اعتماد عمومی در جریان مذاکره کمک می‌کند.از سوی دیگر، تقویت دیپلماسی منطقه‌ای و بین‌المللی از راهکارهای مؤثر در مقابله با فشارهای خارجی است. همکاری با کشورهای دیگر برای افزایش فشار دیپلماتیک بر طرف مقابل و کاهش یکجانیه‌گرایی در میز مذاکره، می‌تواند به تضعیف رویکرد جنگ روانی طرف مقابل منجر شود.در نهایت، آمادگی برای سناریوهای مختلف و حتی برنامه‌ریزی برای مواجهه با شکست مذاکرات، به ایران امکان می‌دهد تا در شرایط مختلف از منافع خود محافظت کند. در آستانه دور دوم مذاکرات،این رویکرد منعطف و هوشمندانه می‌تواند به حفظ منافع ملی و کاهش فشارهای روانی و اقتصادی کمک کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پذیرش آگهی

چاپ انواع آگهی روزنامه های کثیرالانتشار

پاسخگویی 24 ساعته

پذیرش تلفنی 66973817-021