آنچه که در روزهای گذشته در روند مواضع دولتی در قبال ریاستجمهوری ترامپ دیدهایم برآیند یک موضع عقلانی و منطبق با سیاستورزی بهنگام است که از یکسو میخواهد مهار تنشهای احتمالی را در دستور کار داشته باشد و از سوی دیگر پیام مذاکره و گفتوگو درباره مسائل هستهای را به غرب ارسال کند. به نظر میآید در شرایطی که فشارهای تحریمی و خیز افراطیون غربی برای ایجاد بسترهای فشار حداکثری در نقطه مقابل طرفداران دیپلماسی وارد مرحله دیگری شده و با رفتن بایدن از قدرت و تصمیمهای ناگهانی ترامپ میتواند مشکلات را پیچیدهتر کند، استراتژی دولت در تناسب با اتفاقات و موضعگیریها در حال شکل گرفتن است.اینکه عراقچی پذیرش برجام از طرف ترامپ را مطرح کرده یا اینکه ظریف در داووس موضوعات داخلی ایران را در قالب سیاستهای فرهنگی و اجتماعی مورد ارزیابی فراگیر قرار میدهد، لاجرم به این معنا نیست که او در پی ایجاد ضعف یا موضع پایینتری برای توجیه عملکردهای ایران است، بلکه این رویکرد در وهله اول رسانههای غربی و تحلیلگران را به این نتیجه میرساند که گردش اطلاعات و مطالبات مردمی در بدنه قدرت در حال چرخش است و رویکردهای انعطافپذیر مردم و حاکمیت به نوعی تعامل درونی را در خود دارد. در وهله دوم این بیان درباره موضوعاتی مانند حجاب دربرگیرنده سیاست مقابله با روایتهای مغرضانه در غرب است که میخواهد در چهره ایران نوعی شکاف اجتماعی و سیاسی عمیق را برجسته کند.با این وجود رادیکالهای داخلی بیکار ننشستهاند و بار دیگر کفنپوش و معترض راه افتادهاند تا بگویند اسلام در خطر است، غافل از اینکه امروز تنش و عدم مدیریت سیاست بینالملل میتواند همه ایران را به مخاطره بیفکند.
این مخاطره از آنجا جدی است که ایران در بزنگاه حرکتی دوباره در مسیر وفاق و ایجاد زمینه توسعه قرار گرفته و رویکرد بعد از حضور پزشکیان نشان میدهد ارکان مختلف نظام تصمیمگیری به این نتیجه رسیدهاند برای بهبود شرایط زندگی راهی جز وفاق و وحدت ملی وجود ندارد، وحدتی که در یک دوره چند ساله با نگاه تمامیتخواه عدهای اندک کمرنگ شد و کشور را به سوی التهاب برده بود.
با این وجود زمزمههای شنیده شده در برخی نقاط پایتخت درباره رویکرد ظریف یا برخی اعضای دولت درباره سیاست داخلی و خارجی نه تنها به وفاق برای تصمیم نهایی کمک نمیکند بلکه زمان و ابتکار عمل را از دست مجریان سیاستهای کلی میگیرد. این روند در صورت ادامهدار شدن لطمات بیشتری به بازارهای اقتصادی و تولید در کشور خواهد زد.
نمونه بارز این اعوجاج تاریخی و برهم خوردن نظم اجتماعی و سیاسی را در دوران احمدینژاد و دولت سیزدهم به وضوح دیدهایم. آنها به رغم تلاشهایی که برای کشور داشتند، با میدان دادن به رادیکالها عرصه را برای توسعه و پیشبرد سیاست خارجی و رفع تحریمها تنگ کردند. این رویکرد در صورت تداوم در دولت چهاردهم چه از سمت رادیکالهای سنتی و چه رادیکالهایی که بهبود از درون را رد میکنند آسیبزاست. اندکی درنگ و سپردن امور به مردان سیاست میتواند گریزگاه کوچکی برای تغییرات بزرگ باشد. این فرصتهای تاریخی را با نگاههای جناحی و غیرملی از دست ندهیم.
جعفر رضایی – مدیرمسئول