بازدارندگی به معنای قدرت، تعاریف گوناگونی یافته است. قدرت به منزله پشتوانههای فکری و مردمی در کنار قدرت به مثابه برخورداری از تجهیزان نظامی اگر تا دههها قبل به مفهوم و معنای تاثیرگذاری بر نظم جهانی محسوب میشد، با تفاوتهای ماهوی در عرصه بینالملل روبه رو شده و توازن پیشبنیهای گذشته را به چالش کشیده است. بگذارید ملموستر یا عامیانهتر بگوییم که قدرت بازدارندگی از ضلع سومی به نام قدرت اقتصادی و پیشرانهای توسعه تاثیر پذیرفته است، پیشرانهایی که به رغم ظاهر شکننده در عرصههای بینالمللی در یک چرخه هزینه و فایده، همه عوامل و مولفههای بیرونی و موثر بر تغییرات سیاسی را پوشش میدهد. کشورهای عربی حوزه خلیج فارس یا کشورهایی همچون مالزی، ویتنام و کشورهای نوظهور در توسعه اقتصادی نشان دادهاند که اقتصاد و چیدهمان توسعهمحور سیاسی آنها رویکرد بینالمللی را در بازدارندگی تغییر داده است. اینکه دامن بسیاری از کشورهای منطقه در قبال تنشها به جنگ باز نشده یا تاثیرگذاری بسیاری از کشورهای آسیاسی در حوزههای اقتصادی و سیاسی افزایش یافته است، نه دلیل نظامی دارد و نه تابعی از نگرشهای سنتی در این باره است، بلکه این کشورها با ایجاد هاله قدرتمند و چشمگیر از توسعه توانستهاند منافع مشترکی در دنیا ایجاد کنند که آنها را از تنش دور نگه میدارد.افزایش سرمایهگذاری خارجیها از یکسو موجب بروز امنیت شده و از سوی دیگر منافع حاکمیت و ملت را به فصل مشترکی رسانده که منفعتطلبانه به سیاست مینگرند. این منفعتطلبی جمعی در سیاست داخلی هر کشوری در درجه اول به سود فراگیر ختم میشود و در نهایت بازدارندگی را تقویت میکند. بنابراین وقتی از عنصر قدرت سخن میگوییم باید بدانیم این عنصر با وجوه متمایزی در عرصه بینالمللی روبه روست. چندوجهی شدن قدرت در جوامع دیگر یک اصل غیرقابل انکار است، چرا که مولفههای اقتصادی و سیاسی در این زمینه با تحولات روشنی مواجه شده که تصمیمها را متغیر ساخته است. این مقدمه در تطبیق با شرایطی که ایران در منطقه دارد قابل ارزیابی است. ایران با داشتن نیروی نظامی و تجهیزات پیشرفته، بی گمان حرف اول را در منطقه میزند و قدرت بازدارندگی نظامی در کنار رعایت اصول اخلاقی و شرعی تاکنون توانسته بازدارندگی را تامین کند، اما در همین شرایط مولفههای دیگر بازدارندگی در ایران نیازمند بازنگری و تقویت موضوعی است. هر آنقدر که ما در حوزههای نظامی و امنیتی در حال پیشرفت هستیم باید بر قدرت اقتصادی و توسعه ملی که بازوی اصلی سیاست بینالملل در ایجاد موازنه شده، اصرار داشته باشیم. در بزنگاههای سیاسی این موضوع کاملا مشهود است که التهابات اقتصادی در داخل و ملاحظه درباره نوسانهای قیمتی موجب شده، تصمیمگیری در بخشهای نظامی نیز تحت تاثیر بازار قرار میگیرد و گاهی تعللها یا شتابهای این حوزه برآیندی از فشارهای اقتصادی در درون جامعه محسوب میشود. اما صرفنظر از سیاست داخلی، این امر بازدارندگی ما در حوزه بینالمللی را نیز تحتالشعاع قرار داده و نیروهای جانبی را به این تفکر رسانده که ایران زیر تحریم و فشارهای بینالمللی شاید امکان ضربهپذیری بیشتر را داشته باشد. نبود سرمایههای خارجی در ایران، کاهش وفاق و انسجام داخلی که منافع اقتصادی سرمایههای داخلی را به خطر میاندازد و اصرار برخی برای ایجاد محدودیتهای بیشتر در سیاست، اقتصاد و اجتماع بیانگر این نکته بدیهی است که ما در زمینه ایجاد اشتراک ماهیتی برای افزایش بازدارندگی، کاستیهایی داریم که در صورت رفع آنها میتوانیم به عنوان قدرت اول منطقه شرایط را به نفع خود تغییر دهیم. وفاق ملی مسعود پزشکیان را اگر گام اول بدانیم اما هنوز گامهای مهم دیگری وجود دارند که باید برداشته شود، همانگونه که دیروز رئیس دولت عنوان کرده، جنگ اصلی تحمیل شده بر ایران، جنگ اقتصادی است.
حمید میرزایی نژاد- صاحب امتیاز