بسیاری از نمایندگان مجلس، دولتیها بر این باورند که مشکلات جمعیتی ایران تا سالهای آینده به نقطه بحرانی خواهد رسید. یکی از نمایندگان چند روز قبل از این، عنوان کرده بود که هر زوج ایرانی باید ۴- ۵ فرزند داشته باشند. این موضوع برای ما ایرانیها چندان عجیب نیست. نسل جوان حتی به یاد دارد یا شنیده است که نسلهای قبلی داشتن فرزند بیشتر را مزیت میدانستند. اما امروز ورق برگشت. خانوادهها نه اینکه علاقه چندانی نداشته باشند، اما حساب جیب و خرج و مخارجشان را میکنند. برخی چند شغلهاند. برخی برای هزینه اجارهبها در مضیقهاند. البته تعداد این افراد هم کم نیست. بعد از تورمهای پیاپی در سالهای گذشته، فشارها به تصاعد افزایش یافته و توانها برای تحمل کم شده. قشر جوان در بین، بیشترین مشکلات را دارند. از طرفی باید نگران یافتن شغل و مسکن باشند، از سوی دیگر حواسشان را به سن و سالی بدهند که در حال گذر از زمان ازدواج است. فشارهای روحی و روانی بر این قشر را باید فراتر از مشکلات اقتصادی متاهلان دانست. غم نداشتن درآمد کافی گاهی به تلاش بیشتر منجر میشود، اما نداشتن تصور واقعی از آینده، جوانان را با مشکلات روحی، سردرگمی، افسردگی و هزاران ناهنجاری در مسائل شخصی رو به رو میکند. پس اینطور باید ادامه دهم و بنویسم که وقتی از جوانان و ازدواج صحبت میکنیم نباید به گونهای سخن بگوییم که گویا آنان در «فرح بلاتکلیفی» و «شادمانی بیقید» به سر میبرند و در این حال است که آنها را ناصحانه به ازدواج و فرزندآوری تشویق میکنیم. چه بسا هستند جوانانی که ذوق تاهل دارند، حتی دل به شخصی برای آینده بستهاند اما توان مالی ندارند. از طرفی دختران نیز با اتکا به همین مشکلات است که رغبت خود برای ازدواج را به عقل و منطق پیوند میزنند و میگویند جوانی که توان تامین مسکن و نیازهای ضروری را ندارد چطور باید برای زندگی مشترک بپذیرند. در مقابل این سطور و طرح مشکلات اما طرف مقابل میگوید نه خانه و درآمد مهم است، نه لوازم ضروری برای زندگی، فقط ازدواج و فرزندآوری را باید در دستور کار داشت. گویا این افراد فقط میخواهند یک سیاست را تجویز کنند. نسخهای در دست دارند و از روی آن برای همه یک پیشنهاد ارئه میدهند. نه طبقه متوسط و نیازهایش را میشناسند، نه طبقه فرودست و مشکلاتش را و نه دلایل اجتماعی و فرهنگی خودداری از ازدواج و فرزندآوری را. اینکه ازدواج در سنین مشخصی حتما یک ضرورت است و فرزندآوری دغدغه بجایی ست، مورد مناقشه و بحث نیست. حتی نشنیدم و ندیدم منتقدان بگویند ازدواج نکنید. بحث بر سر اولویتهای ضروری و اولیه است. بیاییم یکبار دیگر مرور کنیم. نه منتقدان راست میگویند و نه مدافعان فرزندآوری و ازدواج. هر دو در چاله چالش با مسئله رو در روی هم ایستادهاند. هیچکدام یک پیشنهاد اجرایی مطلوب ندارند. یکی توصیه میکند به قناعت مردم برای رسیدن به سیاستهای خود، دیگری از هر دری سخن میگوید تا اصل مسئله را پر از ایراد بداند. هیچکس نمیداند واقعا چه راههایی برای ایجاد انگیزههای واقعی در جوانان وجود دارد. میدانید چرا؟ چون راهبرد مشخص و برنامه وجود ندارد. برنامههای طرح شده در فضای آرمانی هدفگذاری شدهاند در حالیکه واقعیات امروز برای رسیدن به این اهداف طراحی و اجرا نشده است. فرصت برای کارکردهای دولتی و حکومتی در زمینه افزایش جمعیت در حال از دست رفتن است. جدالها هیچ مشکلی را حل نمیکند، مگر اینکه میز جدال و چالش خروجی منظم و مهمی برای رسیدگی به وضع جوانان داشته باشد.
جعفر رضاپی (فعال رسانه ای)