این مسائل نیاز به تغییر حتمی را ضرورت میبخشد و از این روست که اقتصاد کشور به عنوان یک حوزه مهم و چندوجهی در مقابل کسی قرار گرفته که سکان اجرایی کشور را در دست خواهد داشت. دعواهای جناحی و نگرشهای سیاسی به حوزههای مرتبط با معیشت مردم گرچه در مناظرهها و تبلیغات نامزدها پر حجم و متنوع بود اما برآیند کلی وعدهها نشان داد نقشه راه برای رسیدن به تورم تک رقمی یا رشد اقتصادی ۸ درصدی در برنامه هفتم وجود ندارد. اگر اقتصاد ایران را در شرایط تحریم و مشکلات مدیریتی مورد رصد و تحلیل سردستی قرار دهیم آنچه که بیش از هر نکتهای برجسته خواهد شد.کرار شیوههایی است که در چند دهه گذشته، برآورده شدن هیچیک از آرزوها و وعدههای دولتی را در خود ندارد. معضل مسکن ، تورم فقرآور و اشتغالزاییهای ناپایدار و گم شدن امنیت شغلی در میانه راه مدیریت در کنار بیثباتیهای شکننده در تصمیمگیری که بیشتر بداهه بودن نظرات را نشان داده، نه تنها به بهبود شرایط زندگی ختم نشد، بلکه مردم را در مشارکت اقتصادی همهدف با دولت به تردیدهای جدی انداخته است. نگاه گذرا به وضعیت بازارهای موازی در ایران گواه همین مدعاست. هدایت پولهای سرگزدان به بازار طلا، سکه و دلار در بحرانهای اقتصادی نتیجه مستقیم عملکرد دولتهاست، نه صرفا دلالی و واسطهگری . گرچه همواره سعی شده هجوم پول به سمت دلار و سکه به عنوان واسطهگری عده معدودی مطرح شود اما واقعیت چیز دیگری است. نشانی غلط دادن از طرف مسئولان فقط از سر باز کردن شرایطی است که آنها در بازارهای مختلف برای مردم ساختهاند. کاهش ارزش پول مانند تابلوی واضح و شفافی پیش روی مردم قرار گرفته و ذوب شدن حاصل سالها تلاش آنها در مقابل تورم و کاهش ارزش پول به مثابه یک عارضه رنجآور راه حلی جز تکاپو برای حفظ ارزش پول از راههای مختلف باقی نمیگذارد. بدون تردید این رویه خطاست و عوارض بلند مدت بسیاری برای مردم و اقتصاد کشور دارد، اما راهکار دیگری پیشروی مردم وجود دارد؟ آیا مردم میتوانند با سرمایهگذاری در یک تولید کوچک و زودبازده به سمت مولدها حرکت کنند؟ آیا بسترهای لازم در اقتصاد ایران برای استفاده از ظرفیتهای مهمی چون گردشگری، صنایع دستی و یا راهاندازی کارگاههای خانوادگی و کوچک وجود دارد؟ پاسخ به این سوالها اگر منفی نباشد با اما و اگرهای زیادی رو به روست. تسهیلات بانکی به سمت تولید هدایت نمیشود. بورس به عنوان یک ابزار مهم برای تامین نقدینگی مورد نیاز تولید در شرایط بسیار متاثرکنندهای قرار گرفته و راههای حفظ ارزش پول و رونق تولید در ایران مسدود شده است. این تئوری کوتاه و نقد مختصر در عمل با مصائب فراوانی برای فعالان اقتصادی همراه است که در بیان سطور نمیگنجد. آنچه اقتصاد ایران به آن نیاز دارد، فهم عمیق و همت جمعی است برای گشودن درها به سوی اقتصاد ملی. ایران در تحریم و ایران تحت فشار غرب و شرق راهی ندارد جز تکیه بر آگاهیهای بومی و سیاستورزی در حوزههای مختلف. همانقدر که به سیاست خارجی باز و گشایش در دیپلماسی اقتصادی نیاز داریم باید به اتحاد و همدلی برای رفع اختلافات داخلی و بهبود شرایط مدیریتی در کشور پایبند باشیم. آنها که شعار اتحاد ملی و انسجام برای عبور از بحران میدهند، بیش از کسانی که وعده پرداخت پول و طلا میدهند، ضرورت اتحاد و معجزه همفکری و استفاده از تخصص را درک کردهاند.
جعفر رضایی (مدیرمسئول)