خودش را منفعت طلب میداند. میگوید وقتی پدرش در بستر بیماری بود و امیدی هم به درمانش نبود، این تصمیم نادرست را گرفت و با مشورت همسرش، قرار بر این شد که برای بهرهمندی از حقوق بازنشستگی پدرش طلاق بگیرد و همین طور هم شد.
چند ماه بعد پدرش به رحمت خدا رفت و او هم که طلاق گرفته بود در قالب صیغه با همسرش زندگی کرد و چند مدتی هم از حقوق بازنشستگی پدرش گرفت و بخشی از مخارج زندگی را تامین کرد تا اینکه همسرش به طور ناگهانی به دلیل سکته فوت کرد. او میگوید: بعد از فوت همسرم خیلی متعجب شدم و هنوز صیغه وی بودم و با وجود اینکه وضعیت مالی همسرم متوسط بود، نتوانستم از ارثیه و برخی دیگر از حقوقم از جمله مهریهای که در ازدواج دائم با او داشتم و همه را بخشیده بودم، استفاده کنم.
آمدم که با کمی منفعت و فرصت طلبی و به قول معروف قانون را دور زدن از این نمد کلاهی برای خودم تهیه کنم اما خیلی چیزهای دیگر به ضرر من شد. چندین سال با همسرم در سختترین روزهای زندگی و نداری روزگار را سپری کردم و حالا که او فوت کرده از حق و حقوق خودم در این زندگی مشترک محروم شدهام؛ در واقع از یک چاله به چاهی افتادهام و چارهای هم ندارم.
مشابه وقوع طلاق صوری را فاطمه تعریف میکند. میگوید من و همسرم خیلی به سختی بعد از چندین سال زندگی مشترک با هزار و یک دعا و راز و نیاز و دارو و درمان سرانجام صاحب فرزند شدیم. آن وقت ها کم و بیش با هم جر و بحث و دعوا هم داشتیم اما زندگی می گذشت. به دلیل اینکه ازدواج ما یک ازدواج فامیلی بود و نه تنها بچه دار نشدن بلکه دیگر اختلاف و عدم توافقات مانع از جدایی ما نشد.
تا اینکه پسرم بزرگ شده بود. در سال های پایانی دوره دبیرستان او را که لای پر قو بزرگ کرده بودم و تمام رنج های دنیا را بر خودم هموار کرده بودم تا آب در دلش تکان نخورد، حالا نزدیک به خدمت سربازی میشد و من به هیچ عنوان راضی نبودم که او به سربازی برود و از یکی از دوستانم شنیده بودم که یکی ازبستگانش برای معافیت سربازی پسرش طلاق صوری گرفته و این فکر عجیب را با همسرم مطرح کردم و او هم پذیرفت و بعد هم طلاق گرفتیم و آن موقع حدود سی سال از زندگی مشترک ما گذشته بود.
بعد از مدتی پسرم معاف شد و وقتی من مطرح کردم که دوباره به هم رجوع کنیم یا اینکه حداقل صیغه باشیم با پاسخ عجیبی از سوی همسرم مواجه شدم و او در کامل ناباوری به من گفت که سال ها بود که قصد طلاق داشت اما نگاه جامعه و مسائل سنتی و ایرادهایی که به طلاق گرفته میشد مانع از این کار شده بود و حالا که یک بهانه فراهم شده بود تا از دست من خلاص شود، حاضر به رجوع و ادامه زندگی مشترک نیست.
بعد از مدتی شنیدم که همسرم ازدواج کرده و پسرم هم بعد از آن به خارج از کشور رفت و زندگی خودش را داشت و فقط این وسط من بودم که ضرر کردم.
روانشناسان و جامعه شناسان برای تبیین چرایی وقوع طلاق، تحلیلهای متفاوتی ارائه میدهند از جمله تحلیل های ساختاری که به اوضاع اجتماعی و اقتصادی جامعه مرتبط میشود؛ به طور مثال، فشارهای اقتصادی یا رکود اقتصادی و بیکاری فزاینده عاملی برای طلاق یا جدایی است و علل طلاق را عدم مسئولیت پذیری زوج ها، کمبود مهارت های ارتباطی، عدم رضایت از روابط جنسی و مسائلی از این قبیل میدانند.